فتح الله کلانتری

مقایسه تطبیقی بین دکترین نظامی و سیاست نظامی بوش پسر با اوباما و ترامپ در منطقه غرب آسیا

مطالب زیر بر اساس تجزیه و تحلیل بعمل آمده از استراتژی امنیت ملی آمریکا و گزارش دفاعی ۴ سالانه و همچنین عملکرد ارتش آمریکا از سال ۲۰۰۲ به بعد در منطقه غرب آسیا توسط اینجانب خوانش و تجزیه و تحلیل شده است. لذا در هیچ سند رسمی این مطالب بصورت شفاف بیان نشده است.
دکترین نظامی بوش پسر در منطقه غرب آسیا: «همزمان یک جنگ مستقیم و یک جنگ نیابتی بود»، بر این اساس سیاست نظامی بوش در منطقه «پیروزی قاطع» بود. در زمان بوش و پس از نابودی صدام بعثی، حضور ارتش آمریکا در عراق و منطقه باعث انتقاداتی به آمریکا در سطح جهان شد، چون بر اساس قواعد نظامی، ارتش آمریکا پیروز شده بود و ارتش صدام هم شکست خورده بود، پس چون اهداف آمریکا محقق شده بود لذا باید عراق را تخلیه میکرد. به همین دلیل در زمان اوباما دکترین نظامی و سیاست نظامی ارتش آمریکا تغییر کرد.
 دکترین نظامی اوباما در منطقه غرب آسیا: «یک جنگ نیابتی و یک بازدارندگی بود»، بر این اساس سیاست نظامی اوباما «پیروزی بدون شکست بود». به خاطر تغییر دکترین و سیاست، در زمان اوباما هزینه نظامی حضور آمریکا در منطقه کاهش چشمگیر پیدا کرد. بر اساس این سیاست باید ارتش آمریکا در مناقشات نظامی منظقه پیروز باشد و در عین حال کشور مقابل یا بازیگر مقابل شکست نخورد، چون اگر آمریکا پیروز شود و طرف مقابل وی هم شکست بخورد، باید مثل بوش منطقه را با هزینه زیاد ترک میکرد و مورد انتقاد اذهان عمومی دنیا و مردم آمریکا قرار میگرفت.
دکترین نظامی ترامپ در منطقه غرب آسیا: «بازی جنگ توسط دیگران»، بر این اساس سیاست نظامی ترامپ در ۲ سال اول ریاست جمهوریش: «پیروزی بدون جنگ بود» و در ۲ سال آخر بدنبال سیاست نظامی: «جنگ بدون پیروزی بود». ترامپ بدنبال این بود که در منطقه غرب آسیا کشورهای دیگر را درگیر جنگ نماید اما خودش جنگ را مدیریت نماید، بر اساس این سیاست هزینه جنگ را دیگران میدادند اما پیروزیش برای ارتش آمریکا بود. ترامپ در ۲ سال اول فرماندهیش در منطقه غرب آسیا بدنبال این بود بدون اینکه بجنگد، پیروز میدان هم باشد یا به عبارتی دیگر، دیگران بجنگند اما ارتش آمریکا پیروز شود. این سیاست جواب نداد و منافع آمریکا را تأمین نکرد، چون حملاتی به نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه میشد و بالاجبار ارتش آمریکا وارد درگیریهای محدودی میشد، به همین دلیل ترامپ مجبور شد در ۲ سال آخر حکومتش سیاست نظامیش را تغییر بدهد و بدنبال این بود که در منطقه جنگ باشد، اما هیچکس پیروز نشود. چون اجرای جنگ در منطقه باعث فروش تسلیحات بنجل آمریکا و مسابقه تسلیحاتی در منطقه میشود و به همین دلیل آمریکا هم از طریق فروش سلاح درآمدزایی میکند و هم از طریق ایران هراسی بابت حضورش در منطقه از برخی کشورهای مرتجع عرب به علت استقراضی بودن امنیتشان پول دریافت میکند.
بطور خلاصه هزینه نظامی آمریکا در زمان بوش پسر بسیار زیاد بود و در عین حال دستاورد چندانی نداشت. در زمان اوبا هزینه نظامی کمتر شد و دستاوردش نسبت به بوش بیشتر بود. در زمان ترامپ نه تنها هزینه نکرد بلکه درآمد داشت اما حضور ارتش آمریکا نه تنها دستاورد نداشت بلکه باعث شکست دکترین نظامی و سیاست نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا شد. علت این شکست خفتبار آمریکا، دکترین شبکها ی مقاومت فعال توسط معمار مبارزه با تروریسم و سرباز بدون مرز انقلاب اسلامی یعنی ذوالفقار ولایت و عمق استراتژیک جهان اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بود. شهید سلیمانی به عنوان مرد میدان عمل معادله نظامی آمریکا در منطقه را بهم زد و با نابودی و حذف فیزیکی داعش، ج.ا.ایران و جبهه مقاومت را به عنوان پیروز میدان نبرد و آمریکا و داعش را به عنوان دشمن شکست خورده به جهانیان معرفی نمود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *