تحلیل رای ممتنع عراق علیه ج. ا .ایران
تلاش آمریکا برای اضافه کردن دو بند به بودجه۲۰۲۱ با هدف احیای کمیته تحریمهای سازمان ملل علیه ایران در مجمع عمومی سازمان ملل ناکام ماند و تنها توانست رای موافق ۱۰ کشور جهان را با خود همراه کند و ۱۱۰کشور رای مخالف و ۳۲ کشور رای ممتنع دادند.
اما اطلس سیاسی آرای کشورهای جهان در این باره فراتر از ثبت ناکامی حقوقی آمریکا در مجمع عمومی متضمن نکاتی قابل تامل است که به فهم بهتر اوضاع منطقه و موازنههای جدید کمک میکند.
از ۱۵ کشور همسایه ایران،۶ کشور به قطعنامه آمریکا رای منفی، دو کشور عربستان و بحرین رای موافق و ۵ کشور رای ممتنع دادند. نمایندگان افغانستان و ترکمنستان هم در جلسه شرکت نداشتند. اما در این میان، به سادگی نمیتوان از کنار رای مخالف ترکیه و رای ممتنع عراق گذشت. جالب اینجاست که آنکارا با وجود همه تنشهای کنترل شده خود با تهران از سوریه گرفته تا قفقاز جنوبی و ورود دو طرف به نوعی جنگ نیابتی در یک دهه اخیر، علیه آمریکا و به نفع ایران رای میدهد، اما عراق که گفته میشود سطح روابط راهبردی و ائتلافی است و تهران هم در آن از نفوذ قابل توجهی برخوردار است، رای ممتنع میدهد. ناگفته نماند این رفتار ترکیه چیز تازهای نیست و در گذشته هم در مواردی در نهادهای سازمان ملل به نفع ایران رای داده است؛ به ویژه در مخالفت با قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت در سال ۱۳۸۹؛ در حالی که چین و روسیه به آن رای مثبت دادند.
همانطوری که واضح وآشکار است روابط تهران و آنکارا جنبه رقابتی کنترل شده دارد و این رقابت طبق قواعد متعارفی پیش میرود؛ از این رو، ظرفیت تفاهم میان هر دو قدرت منطقهای در چنین وضعیتی بیشتر از دیگران است، اما به دلایل مختلفی فعلیت نیافته است.
اما رای ممتنع عراق حکایتها دارد. احتمالا این رای به حساب تلاش بغداد برای اعلام بیطرفی در نزاع میان آمریکا و ایران نوشته شود، اما به گمانم مساله فراتر از آن است. این موضع دولت عراق در حالی است که تقریبا یک اجماع بینالمللی در مخالفت با بازگشت تحریمهای بینالمللی وجود دارد و حتی کشورهای اروپایی با آن مخالفت ورزیدهاند. از این جهت، این رویکرد عراق در واقع نشان از تحول عمیقی است که در موازنه قدرت در ساختار نظام سیاسی عراق به نفع آمریکا رخ داده است. این رای ممتنع برآیند همین تحول و نوعی بیطرفی مثبت به نفع واشنگتن است. پس از جنگ ۲۰۰۳ با وجود حضور گسترده نظامیان آمریکا و اشغال کشور به دست آنها، اما تهران از نفوذ بالایی برخوردار بود؛ تا جایی که انتخاب نخست وزیر و چینش اعضای کابینه بدون موافقت آن امکانپذیر نبود؛ ولی این نفوذ به تدریج در ساختار قدرت سیاسی رو به کاهش نهاد و در انتخاب حیدر العبادی نمود یافت؛ هر چند باز دولت با چراغ سبز و یا موافقت تهران تشکیل میشد؛ اما دیگر همچون گذشته نشاندن شخص مطلوب بر مسند نخست وزیری ممکن نبود. در این میان، انتخاب مصطفی الکاظمی به نخست وزیری در آوریل ۲۰۲۰ که چهرهای بسیار نزدیک به آمریکا و محور عربی همپیمان با آن است، حکایت از آن داشت که موازنه نفوذ در عراق از منظر نزاع آمریکا و ایران در سطح بالایی به هم خورده است. البته ذکر این نکته هم بد نیست که آمریکا نیز با مساله انتخاب نخست وزیران و دولتهای متعاقب عراقی پس از جنگ وتویی برخورد نمیکرد؛ به این معنا که از انتخاب چهرههای دلخواه ایران تحت هیچ شرایطی جلوگیری کند. این امر هر چند با توجه به الزامات عراق جدید و ورود یکدست شیعه به عنوان بازیگر اصلی قدرت امکان پذیر نبود؛ اما به گمانم این رفتار آمریکا دلیل دیگری هم داشت که معطوف به نگاه آیندهنگر به مسائل عراق بود. از این رو که قرار گرفتن نیروهای همسو با ایران بر مسند قدرت در سایه انباشت بحرانهای قبل از ۲۰۰۳، ناکارآمدی نظام پساصدامی، فساد افسار گسیخته و شکاف تدریجی در بیت شیعی عملا موجب فرسایش جایگاه اجتماعی این نیروها شد و به تبع آن نفوذ نرم ایران نیز کاهش یافت که اعتراضات دو سال اخیر و برآمدن الکاظمی خود گواهی بر این مدعاست.
از سوی دیگر، ترور عالیترین فرمانده نظامی ایران و فرمانده حشد الشعبی، تحولات پس از آن در خاک عراق در یک سال اخیر و به نوعی بیواکنشی دولت به این مساله و در مقابل واکنش شدید به حملات به سفارت و نیروهای آمریکا و ورود به گفتگوهای راهبردی با ترامپ پردهای دیگر از واقعیتهای سپهر سیاسی عراق برداشت؛ واقعیتهایی که در میان در انبوه هیاهوها، جنجالها و شعارها دیده نمیشوند.
به هر حال، نفوذ ایران در عراق رفته رفته از نفوذ کلان در ساختار قدرت به قسمی از آن و روابط ائتلافی با گروههای مشخصی تقلیل پیدا کرده و هر چند حشد شعبی به عنوان همپیمان اصلی تهران از قدرت سخت قابل توجهی برخوردار است، اما وضعیت این کشور به گونهای است که تکرار تجربه لبنان را غیر ممکن میگرداند.