جنگ نامتعادل کننده:
شهادت سردار سلیمانی نقطه عطف افول استراتژی نظامی آمریکا از پیشگیرانه و پیشدستانه (که تهاجمی هستند )به مبارزه طلبانه (که تدافعی است) بود. این تغییر استراتژی نشانه ضعف آمریکایی ها بود. در استراتژی پیشگیرانه و پیشدستانه که بیانگر قدرت و هژمونی نظامی است خود آمریکایی ها آغازگر جنگ بودند اما در استراتژی مبارزه طلبانه چون بیانگر ضعف و سردرگمی است، لذا آمریکایی ها بدنبال آغاز جنگ نیستند بلکه بدنبال شرایطی هستند که ایران آغازگر جنگ باشد و یا به عبارتی دیگر بدنبال این هستند که ایران را تحریک به شروع جنگ کنند، به خاطر همین رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی نهایت تلاش خود را برای شروع یک جنگ محدود از طرف ایران به عمل آوردند اما با درایت فرما ندهان نیروهای مسلح دست آنها رو شد و ایران آغازگر جنگ نشد. اگر در چنین شرایطی ایران جنگ را آغاز میکرد از حالت تعادل خارج شده و آمریکا و کشورها و گروههای مزدور و نوابش همزمان بصورت لکه جوهری ابتدا یک جنگ محدود نظامی را آغاز کرده و به احتمال زیاد آنرا به جنگ تمام عیار ختم میکردند، از نظر پارادایم و الگوشناسی این نوع جنگ را میتوان جنگ نامتعادل کننده تعریف کرد. یعنی ایران را به مبارزه طلبیده و سپس نیروهای مسلح را از حالت تعادل خارج نموده و در این حالت مدیریت و کنترل شروع و خاتمه جنگ با آمریکا بوده و جنگ از کنترل ایران خارج میشد و از همه مهمتر از نظر حقوقی و کنوانسیونهای ژنو و همچنین از نظر اذهان و افکار عمومی مردم جهان، ایران جنگ را آغاز کرده و مقصر میباشد.
استراتژی بازدارندگی تهاجمی ایران، بیانگر قدرت تهاجمی نیروهای مسلح است، البته به معنی تهاجم نیست بلکه معنای آن این است که اگر دشمن دست از پا خطا کند، با آتش به اختیار که برگرفته از راهبرد تهدید در مقابل تهدید است، پاسخ کوبنده و قاطع به دشمن داده میشود. مثل اقدام اخیر قایق های تندرو سپاه در پاسخ به اقدامات ناامن کننده ناوهای آمریکایی که برای کشتیهای تجاری ایران مزاحمت ایجاد کرده بودند، در استراتژی بازدارندگی تهاجمی، قدرت نظامی و آمادگی رزمی را به رخ دشمن میکشی (تظاهر و نمایش نیرو و اقتدار) اما اقدام نظامی یا عمل تهاجم انجام نمیشود.