دکترین نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا
راهبرد فعلی آمریکا در منطقه به نوعی یک راهبرد تضعیف مرحلهای رقبای ناسازگار با اهداف خود است. شکستهای آمریکا در جنگهای منطقهای در دو دهه گذشته عطش جنگ را در سیاست داخلی آمریکا کاهش داده است. زمانی آمریکا توان این را داشت که وارد جنگی شود، اما خروج از آن هیچ وقت برای آمریکا آسان نبوده و با مقاومت ملتهای منطقه مانند عراق و افغانستان روبهرو شده است. بر این مبنا، اکنون آمریکا ترجیح میدهد که بهطور غیرمستقیم و از طریق نیروهای نیابتی، حال به شکل استفاده از رژیمهای طرفدار خود در منطقه یا گروههای شبهنظامی یا جنگهای جاسوسی، سایبری، پهپادی و… که هزینه کمتری دارد، رقبای خود را وادار به سازش یا نابود کند. آمریکا بر این اساس استراتژی مبارزه با القاعده و داعش را در روند زمان و بهطور تدریجی انجام داد. اکنون سیاست «فشار حداکثری» آمریکا در مواجهه با ایران هم بر همین مبنا است تا با تضعیف مرحلهای، کشورمان از درون دچار فروپاشی شود. در این راستا، به خیال آمریکا، حذف سردار سلیمانی میتواند منجر به تغییر رفتار منطقهای و تضعیف نقش ایران در میان متحدان خود شود.
آمریکا به بهانه دفاع از خود، بر اساس ۴ نوع دکترین نظامی پس از ۱۱ سپتامبر وارد منطقه غرب آسیا شد: الف- مبارزه در دو جنگ و یک درگیری، ب- برتری همهجانبه، پ- دکترین دفاعی، ت- پیروز شدن بدون جنگیدن و شکست دادن بدون پیروز شدن. دکترین نظامی آتش بهاختیار و دفاع تهاجمپایه شهید سلیمانی باعث شکلگیری مقاومت فعال در منطقه غرب آسیا شد، دکترین مقاومت فعال موجب شکست هر ۴ نوع دکترین نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا شد. پس از شکستهای پیدرپی ۳ نوع دکترین نظامی جدید را در منطقه اعمال نمود: ۱- شوك و بهت (دکترین ابهام)، ۲- دکترین جنگ نیابتی، ۳- دکترین ائتلافسازی تركيبي. آمریکا در دکترینهای جدید هم موفقیت نداشت و در حال حاضر مجبور به ترک منطقه و کاهش شدید نیروهای نظامی خود در منطقه غرب آسیا شده است.
دکترین ج.ا.ایران و دکترین جهادی شهید سلیمانی در منطقه غرب آسیا
ج.ا.ایران بر اساس دریافت تهدید، عمق استراتژیک خود را تعیین کرده است، اکنون به دلیل خاصیت دفاعی، عمق استراتژیک ایران، «لبنان و سوریه» است. تهدیدات پیرامون ج.ا.ایران بهترتیب اولویت عبارتند از: آمریکا، رژیم صهیونیستی، هرج و مرج منطقهای از جمله تروریسم، نظم جهانی و با فاصله زیاد عربستان. بنابراین حضور ایران در سوریه یا لبنان یک حضور تدافعی و با هدف بازدارندگی است. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هیچ کشوری نتوانسته یک ارتش چندملیتی با فرماندهی واحد ایجاد کند. در جنگ عراق یا آزادسازی کویت، ارتشها بهصورت ائتلافی وجود داشتهاند ولی آنها یک ارتش واحد نبودند بلکه ائتلافی از ارتشها بودند. این در حالی است که ج.ا.ایران توانست برای اولین بار یک ارتش واحد چندملیتی ایجاد کند. باید توجه داشت که ایران یک کشور خاص درون منطقه است که به وسیله دشمنان محاصره شده است. از زمانهای قدیم نیز قدرتهای بزرگ نگاه طمعآمیزی به کشور ما داشتند؛ بنابراین از قدیم حضور قوی منطقهای ایران یک اصل مهم سیاست خارجی کشور محسوب میشده است. این حضور منطقهای نیز به روشهای مختلف انجام میگرفته است.
نیروهای مسلح ج.ا.ایران مردمپایه بوده و بر اساس دکترین «مقاومت شبکهای فعال» دکترین نظامی را در سطح راهبردی، دفاعپایه، در سطح عملیاتی، بازدارندگی پایه و در سطح تاکتیکی تهاجمی پایه تعریف نموده است. دکترین نظامی تهاجمی و پیشدستانه و پیشگیرانه در اسناد بالادستی ج.ا.ایران و اندیشه نظامی امامین انقلاب اسلامی جایگاهی ندارد. بنابراین دکترین نظامی ج.ا.ایران همواره تدافعی تهاجمپایه و بازدارندگیِ آتش بهاختیار بوده است. بر اساس این دکترین همیشه بهدنبال مدیریت ضربه اول و سپس انتقام عمیق و نقطهای و سخت از دشمن هستند.
اقدامی که سردار سلیمانی انجام داد این بود که توانست با هزینه کم شبکههای بومی از نیروهای محلی را در کشورهای دوست ایجاد کند که این اقدام یک شاهکار نظامی فوق پیشرفته، هوشمند و استراتژیک محسوب میشود. این شاهکار نظامی ترکیب قدرت متقارن و نامتقارن بود که براساس آن شبکههای محلی طرفدار ایران بسیج شدند و با عمقبخشی خارجی، نیروهای مخالف ج.ا.ایران را فراتر از مرزهای کشور سرکوب کردند. این در حالی است که آمریکاییها که میلیاردها دلار هزینه کرده بودند تا عراق، افغانستان یا سوریه را به دست بیاورند اصلا از این وضعیت راضی نبودند. بنابراین این استراتژی ایران در منطقه بسیار برای کشور کارساز بوده است.
سردار سلیمانی با این استراتژی تعادل در روابط با قدرتهای بزرگ یعنی روسیه و آمریکا در بحران سوریه بهوجود آورد، نقش سرکش دولت ترکیه در عراق و سوریه را مهار کرد، موازنه وحشت در روابط با رژیم صهیونیستی ایجاد کرد، عراق را از کمپ دشمنان خارج و به حلقه دوست ایران در جهان عرب تبدیل کرد و از این طریق بر نقش منطقهای و چانهزنی ایران در روابط با کشورهای غربی افزود. شهید سلیمانی بر اساس مبانی دینی، اسناد بالادستی و در چارچوب دکترین ج.ا.ایران، طبق طراحی قبلی و بهطور سازمانیافته همواره دو نوع دکترین جهادی را در دستور کار خود قرار داده بود:
الف- دکترین دفاعی با رویکرد تهاجممحور و «آتش به اختیار»، ب- دکترین بازدارندگی و «آتش به اختیار» در جبهه مقاومت. برای تحقق این دکترین با اجرای الگوی جنگ شبکهای و جنگ شبکهمحور، توانست، عمق استراتژیک دفاعی ج.ا.ایران را در فرامرزها توسعه دهد.
برخلاف صحبت پمپئو و ترامپ که گفتهاند جهان و منطقه بدون سلیمانی امنتر خواهد بود، فضای موجود منطقهای بعد از ترور سردار سلیمانی، ناامنتر و نشانههای آشوب و درگیری بیشتر خواهد بود. در واقع میتوان گفت شهادت سردار سلیمانی، آغاز پایان حضور آمریکا در منطقه غرب آسیاست. پیشبینی میشود مسیر تحولات آینده از جمله فرار تروریستهای آمریکایی از منطقه، تقویت وزن محور مقاومت، فروپاشی رژیم صهیونیستی و تجزیه برخی از کشورهای مرتجع عربی با سرعت و شتاب بالایی انجام خواهد شد. بر اساس نظر اغلب خبرگان دکترین نظامی شهید سلیمانی بیشتر جنبه فرهنگی- سیاسی داشته است. بهعبارتی دیگر دکترین جهادی شهید سلیمانی فرهنگپایه و سیاستمحور بوده است.
مهمترین پیامدهای دکترین جهادی- نظامی شهید سلیمانی عبارتند از: الف- هویتبخشی به محور مقاومت، ب- پیوند و اتصال جغرافیایی محور مقاومت، پ- تقویت توان موشکی محور مقاومت، ت- شبکهسازی و مردمپایه کردن محور مقاومت.
عالــــــــــے
مطالب ارزنده شما رو مطالعه کردم .
موشکافانه، همه جانبه و کارشناسی شده بود واقعأ استفاده کردم و لذت بردم
درود و سپاس
با سلام و عرض ادب و احترام
همان طور که استحضار دارید برخی کشورها دکترین، استراتژی و یا سند امنیت ملی خود را منتشر و بازه زمانی مشخصی را نیز در این خصوص ترسیم نموده اند، آیا ج.ا.ایران در قالب تعمیق راهبردی و ترسیم منافع ملی در خارج از مرزهای خود دارای دکترین، استراتژی و یا سند می باشد؟
با تشکر
سلام ضمن تشکر از دقت نظر شما و با عرض پوزش بابت تاخیر در پاسخ به سوال شما
بله ج.ا.ایران دارای در خارج از مرزها دارای دکترین و استراتژی هست، اما بصورت نانوشته میباشد.
با سلام و درود از مطالب استفاده کردم و لذت بردم خدا قوت.
سلام و تشکر از شما