دکترین دفاعی سردار سلیمانی باعث کاهش هژمونی و قدرت آمریکا در منطقه شد، بهطوریکه با انتقال قدرت از غرب به محوریت آمریکا به منطقه غرب آسیا باعث شکلگیری جبهه مقاومت و تقابل محور مقاومت با محور غربی- عبری و سعودی شد. این انتقال قدرت از غرب به جبهه مقاومت، باعث برهم زدن توازن قوای جهان تک قطبی شده و امروز شاهد جهان چندقطبی و چند قدرتی مثل چین، روسیه و جبهه مقاومت با محوریت ج.ا.ایران هستیم. انتقال قدرت به معنای یک تحول استراتژیک در موازنه قدرت منطقه غرب آسیا است که بدون تردید، افزایش وزن ژئوپلیتیکی و قدرت جمهوری اسلامی ایران و تضعیف و کاهش قدرت و جایگاه آمریکایی ها را در پی خواهد داشت.
برخلاف صحبت پمپئو و ترامپ که گفتهاند جهان و منطقه بدون سلیمانی امنتر خواهد بود، فضای موجود منطقهای بعد از ترور سردار سلیمانی، ناامنتر و نشانههای آشوب و درگیری بیشتر خواهد بود. در واقع میتوان گفت شهادت سردار سلیمانی، آغاز پایان حضور آمریکا در غرب آسیاست.
پیش بینی میشود مسیر تحولات آینده از جمله فرار تروریستهای آمریکایی از منطقه، تقویت وزن محور مقاومت، فروپاشی رژیم صهیونیستی و تجزیه برخی از کشورهای مرتجع عربی نیز با سرعت و شتاب بالایی طی خواهد شد. شهید سلیمانی برای اولینبار در طول تاریخ نظامی جهان بنیانگذار استراتژی «سرباز بدون مرز» بود که مورد تأکید امام خامنهای (مدظلهالعالی) قرار گرفت.
شهید سلیمانی بنیانگذار دو نوع دکترین نظامی در جهان شد:
بازدارندگی تهاجممحور و «آتش به اختیار» در محیط دفاعی- امنیتی ج.ا.ایران (داخل کشور)، بر اساس اسناد بالادستی دکترین نظامی اعلامی ج.ا.ایران تدافعی و بازدارندگی بود، نوع عملکرد شهید سلیمانی عملاً این دکترین را به بازدارندگی آتش به اختیار با رویکرد تهاجمی تغییر داد. نمونه آن را میتوان رفتار منفعلانه آمریکا در موضوع انهدام پهپاد آمریکایی، دستگیری ملوانان متجاوز آمریکایی و غیره، وحشت و ناتوانی ارتش آمریکا جهت رویارویی نظامی با ایران را بیان نمود.
کترین نظامی تهاجمی و «آتش به اختیار» در جبهه مقاومت (منطقه غرب آسیا)، اتخاذ این دکترین باعث تغییر موازنه قدرت در جهان شد. برای این کار با ترکیب قدرت متقارن و نامتقارن نیروهای مقاومت، اقدام به تشکیل نیروی مقاومت فعال و «آتش به اختیار» در مقابل رژیم صهیونیستی آمریکا نمود.
برای تحقق این دکترین با اجرای الگوی جنگ شبکهای و جنگ شبکهمحور، توانست شبکههای محلی از نیروهای محلی را در کشورهای دوست ایجاد کند تا نیروهای مخالف ایران را فراتر از مرزهای کشور سرکوب کنند، این اقدام یک شاهکار نظامی فوقپیشرفته، هوشمند و استراتژیک است.
در الگوی جنگ شبکهای گروههای جهادی را متناسب با فرهنگ، هویت، مذهب و غیره در غالب یگانهای کوچک، چالاک و چابک سازماندهی نموده و آنها را بهصورت گلهزنبوری برای اجرای عملیاتهای کوچک و «لکهجوهری» بهکار میگرفت. یعنی مسئولیت هر محور به یک شبکه همنوع و همجنس میداد. در الگوی جنگ شبکهای هر یک ا گروههای جهادی مثل فاطمیون، حیدریون، ینبیون و حزبا…، هر کدام یک شبکه مستقل تحت فرماندهی رئیس شبکه بودند.
در الگوی جنگ شبکهمحور با فرماندهی اخلاقپایه، نیروهای چندملیتی و چندمذهبی، شبکههای بالا را تحت راهبری خودش از طریق یک شبکه مرکزی فرماندهی و هدایت میکرد. الگوی جنگ شبکهمحور از شبکههای مختلف تشکیل شده است، مثلا ترکیب شبکه فاطمیون با حیدریون و زینبیون و حزبا… . غیره.
سلام.دکتر عزیز چند وقتی بود از نوشته های زیبا وکاربردی حضرتعالی خبری نبود .انشااله همیشه از نظرات راهبردی حضرتعالی ما بهره مند شویم. با احترام عباسب
سلام علیکم سپاسگزارم
سلام ایا الگوی شبکه محور مبتنی بر روش گله زنبوری توسط خود ارتش امریکا ایجاد نشده اسپت
سلام علیکم. بله درست میفرمایید الگوی شبکه محور توسط آمریکا برای اولین بار در جنگ دوم خلیج فارس یعنی جنگ دوم علیه عراق اجرا شد. منتهی سردار سلیمانی این الگو را برای نیروی قدس بومی سازی نمود.