کاربست پیچ های تاربخی یکصد سال اخیر با الگوها و نظم های امنیتی موجود:
در طول یکصد سال گذشته هفت نقطه عطف یا بهعبارتی دیگر هفت پیچ تاریخی را دنیا طی کرده است که پس از هر مقطعه یک نظم و الگوی جدید امنیتی ایجاد شده است . اولین پیچ تاریخی مربوط به جنگ جهانی اول است که خاتمه جنگ جهانی اول منجر شد به شکلگیری نظام دوقطبی جهان و اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شد امپراطوری عثمانی منحل شد و کشور ترکیه در منطقه ایجاد شد و سه امپراطوری در اروپا هم منحل شد. درواقع نتیجه حاصل از اولین پیچ تاریخی تشکیل نظام دوقطبی بود.
دومین پیچ تاریخی یا نقطه عطف جهان جنگ جهانی دوم بود که نتیجه جنگ جهانی دوم منجر شد به شکلگیری الگوی نظم لیبرال و نئولیبرال.
سومین نقطه عطف تاریخی یا پیچ تاریخی در دنیا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و جنگ تحمیلی رژیم بعث صدام علیه جمهوری اسلامی ایران بود که نتیجه آن درهم شکستن ابهت و هژمونی دو قطب جهان و ابجاد نظم استقلالطلبانه و آرمانخواهی از دل این پیچ تاریخی بود. در این مقطع برای اولین بار هر دو قطب جهت جلوگیری از نشر انقلاب اسلامی و مقابله با ج.ایران در یک تیم قرار گرفتند. معمولا در تمام تحولات و رویدادها و جنگهای منطقه ای آمریکا یک طرف نزاع بوده و شوروی طرف دیگر، اما پیروزی انقلاب اسلامی بقدری برای آمریکا و شوروی ترسناک بود که برای اولین بار این دو کشور علیه ج.ا.یران کنار هم قرار گرفتند.
چهارمین پیچ تاریخی یا نقطه عطف جهان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که درواقع نظم دوقطبی که در اولین پبچ تاریخی شکل گرفته بود تبدیل به نظم تکقطبی شد و از دل این نقطه عطف یا پیچ تاریخی تشکیل نظم تکقطبی به هژمونی آمریکا بود که اتحاد جماهیر شوروی از هم فروپاشید. آمریکایی ها در این مقطع بدنبال واژه های جهانی سازی و جهانی شدن و دهکده جهانی بودند و به عبارتی دیگر بدنبال کدخدایی جهان بودند، اما این آرمان آمریکا محقق نشد و به خصوص پس از پیچ ششم تاریخی که گفتمان مقاومت و بیداری اسلامی شکل گرفت. بشدت هژمونی آمریکا و جهانی شدن یگجانبه با محوریت آمریکا از ادبیات جهان حذف شد و دنیا به سمت جهانی شدن چندچانبه با مدیریت و مشارکت جهان پیش رفت.
پنجمین پیچ تاریخی مربوطه حملات یازده سپتامبر بود که از دلش الگوی تروریسم و نظم امنیتی مبتنی بر تهدیدات نوظهور و هیبریدی صادر شد. در این مقطع آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسمی (القاعده-طالبان- داعش و سایر گروههای نروریستی) گه خودش ایجاد کرده بود به افغانستان و عراق حمله کرد و بطور مداوم ج.ایران را حامی تروریسم و ناقض حقوق بشر معرفی میکرد، در حالی که خکد آمریکا حامی تروریسم بووه و برخلاف کنوانسیونهای ژنو و پروتکلهای نظامی یک کمربند ناامنی در اطراف ج.ا.ایران ایجاد کرده و منطقه غرب آسیا را از آن زمان تا الان ناامن کرده است. در این مقطع چهار واژه تروریسم- امنیت- حقوق بشر تعریف مشخص و یکسان نداشت و هر کشور به خصوص آمریکا واژه های بالا را تفسیر به نفس کرده و دیگران را به تروریسم و نقض حقوق بشر متهم میکردند.
ششمین نقطه عطف و پیچ تاربخی، الگو یا نظم امنیتی مربوط به بیداری اسلامی بود که درواقع از دل این پیچ تاریخی و نقطه عطف جهان الگوی نظم منطقهای مبتنی بر مقاومت با محوریت ج.ا.ایران صادر شد. این الگو هژمونی آمریکا را تحت شعاع خودش قرار داد و باعث افول هژمونی آمریکا در جهان و منطقه شد. درواقع طی چند سال اخیر شاهد رویارویی دو نظم تروریستی به رهبری آمریکا و نظم منطقه ای مقاومت به رهبری ج.ا.ایران در جهان بودیم، تقابل دو نظم بین ایران و آمریکا باعث شده تا این دو کشور بدنبال احرای راهبرد بازدارندگی علیه یکدیگر باشند. بررسی تحولات موجود بیانگر این است که هر دو کشور بدنبال اجرای راهبرد ضد دسترسی و منع منطقه ای علیه یگدیگر بوده اند. هر دوکشور بدنبال این بودند که کشور در منطقه حضکر و نفوذ نداشته باشد. بررسی تحولات چند سال اخیر ببانگر این است که ج.ا.ایران راهبرد بازداردارندگی ضد دسترسی و منع منطقه ای را موفقتر از آمریکا اجرا نموده است. کاهش حضور آمریکا در منطقه- جمع آوری پایگاههای امریکا در منطقه- سقوط پهپاد آمریکایی و سایر تحولات دیگر بیانگر ناموفق بودن راهبرد بازدارندگی آمریکا در مقابل ج.ا.ایران بوده است.
هفتمین نقطه عطف یا پیچ تاربخی کوید۱۹ یا ویروس کرونا است که بر اساس رهیافتهای نظری چهار دیدگاه در مورد آن وجود دارد:
الف- بر اساس دیدگاه محافطه کاران مثل جوزف نای و فوکویاما کرونا نطم لیبرالی موجود را تغییر نمیدهد.
ب- براساس دیدگاه واقع گرایان اصلاحی مثل اسفن والت و هنری کسینجر کرونا باعث ایجاد تغییرات جزیی در نظم بین المللی مجود میشود اما قدرت و نطم را از غرب به شرق انتقال نمیدهد. این دیگاه مبتنی به اصل هزینه- منفعت و عقلانیت ابزاری،
پ- بر اساس دیدگاه انتقادیون مثل هابزماس و نوام جامسکی کرونا باعث تقویت ملی گرایی و مرکانتیلسم شده و نقش دولتها در این مقطع پررنگتر از قبل میباشد. این دیدگاه ضمن انتقاد شدید از واقع گرایان اصلاحی، معتقدند که قدرت غرب و ارپا کاهش یافته و نقش چین در تحولات اخیر پررنگتر میشود.
ت- بر اساس دیدگاه انتقالیون، قدرت از غرب به شرق منتقل میشو و چین به عنوان محور قدرت جهان نقش اساسی در ایجاد نظم جهانی جدید دارد. به عبارتی دیگر هژمونی و قدرت آمریکا جای خود را به چین میدهد.
سلام دکتر جان دائما از مطالب شما بهره مند
و استفاده می کنم
حوزه های علایق و پژوهشی مشترک فراوان داریم
سلام من شاگرد شما هستم